سلام دوستان

نیست ما را بجز از نام تو بر لب سخنی

جز حدیث تو نگویم به هیچ انجمنی

گفته بودی که نگویم دگر از عشق سخن

بجز از عشق مگر هست به عالم سخنی

موفق باشید

 

سلام دوستان

رفتی و بی تو در دل شبها گریستم

شبها به یاد روی تو تنها گریستم

هر شب چو شمع مجلس رندان پاک باز

یا سوختم به خلوت غم یا گریستم

تا آن که دامن تو شبی آورم به دست

گاهی به دیر و گه به کلیسا گریستم

الفت چو یار رشته الفت گسست و رفت

هر دم به یاد آن گل زیبا گریستم

شعر بالا از شادروان الفت است که متاسفانه در زمان زندگی ایشان به چاپ نرسید و دیوان اشعارش پس از فوت ایشان به همت فرزندش امید الفت به چاپ رسید