تو مرغ عشقی ودر جانم آشیانه گرفتی
هزار گلشن دل را به یک ترانه گرفتی
مرا دلیست که هرگز به دلبری نسپردم
در این خرابه ندانم چگونه خانه گرفتی
به برق خشم برانی به ناز چشم بخواندی
ببین کبوتر دل را چه دلبرانه گرفتی
هزار مرغ غزل خوان به نام عشق تو پر زد
میان آنهمه بال
مرا نشانه گرفتیسلام دوستان
امشب شب یلداست شبی که در اسطوره ایرانیان باستان شبی است که نیروهای اهریمنی به جنگ نیروهای ایزدی می آیند که با فرارسیدن صبح نیروهای
ایزدی بر اهریمنان چیره می شوندو از این شب مهر زاییده میشود.به امید اینکه هیچ پدر مادری در این شب شرمنده فرزندش نشود و شادی و مهر در هر خانه پر باشد.بیایید با هم دعا کنیم که اشک حسرت در چشم هیچ کودکی حلقه نزند.
دست به دست هم دهیم به مهر
میهن خویش را کنیم آباد
به امید آن روز
.من درختم اما
نه درختی که بروید در باغ
نه درختی که برقصد دلشاد
آن درختم که بگرید با ابر
آن درختم که بنالد در باد
آن درختم که ز دیدار نسیم
برگ برگش کشد از دل فریاد
ان درختم که در این دشت سیاه
روز و شب مویه کند با مجنون
همه دم ناله زند با فرهاد
.دیگر ای راه گذر
تشنه آب نیم
تشنه آب نیم.
موفق باشید