سلام دوستان

رفتی و بی تو در دل شبها گریستم

شبها به یاد روی تو تنها گریستم

هر شب چو شمع مجلس رندان پاک باز

یا سوختم به خلوت غم یا گریستم

تا آن که دامن تو شبی آورم به دست

گاهی به دیر و گه به کلیسا گریستم

الفت چو یار رشته الفت گسست و رفت

هر دم به یاد آن گل زیبا گریستم

شعر بالا از شادروان الفت است که متاسفانه در زمان زندگی ایشان به چاپ نرسید و دیوان اشعارش پس از فوت ایشان به همت فرزندش امید الفت به چاپ رسید

بیا ره توشه بر داریم

قدم در راه بگذاریم

کجا؟ هر جا که پیش آید

کجا ؟ هر جا که اینجا نیست

من  اینجا  بس  دلم  تنگ  است

من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم

بیا ره توشه برداریم قدم در راه بی فرجام بگذاریم

سرزنشم مکن اگر از همه پا کشیده ام

طبع لطیف  آدمی  با  همه سر  نمیکند